همچی کمی تا قسمتی تصادفی رفتیم کانتر وبلاگ را ورق می زدیم که دیدیم یه بابایی که اسمش چس یود ؟ پوریا علامی ؟ عالمی ؟ همون. به ما لینک داده .

حالا کی باشند ایشون ؟ چه می دونم . رفتیم ببینیم ماجرا چی می باشد ، دیدیم بعله ایشون نویسنده همون باصطلاح طنزی در روزنامه اعتماد ملی شان است که از افتادن رفقا در چنبره ی موضوع مناظره ،‌ عصبانی از دست دکتر یامین پور و رفقا ، وی را هجویده بود و منجر شده بود که وحید ماجرا را برای من اسمس کنم و در نتیجه ما هم ایشان را جویده ( هـ عمدا افتاد ! :) ) و در وبلاگ منتشر کنیم .

حالا کاری ندارم به اینکه عین مطلب مرا منتشر کرده . جالب آنجاست که ایشان در وبلاگش همچی اعتمادی - ولو در حد تیم ملی ! - به مخاطبش ندارد و پی نوشت ها را اول مطلب می زند و اول به مخاطب مجموعه ای نگاه تزریق کرده به شعور او توهین می کند و بعدا مطلب را برای فکر کردن در اختیار او می گذارد. حالا ایشان یکی از ان تزریقاتش چه بوده؟

یکی این بوده که نویسنده ی فلان وبلاگ ( بنده را می گوید ) هویتش نامشخص است و در وبلاگش فقط نام کوچکش هست !!!!!! :)) 

خب بنده خدا ، اگه قد و قواره جنابعالی در وبلاگستان همینقدره که از پس شمشادهای به این کوتاهی رو هم نمی تونی ببینی و فاصله ای دورتر از صفحه روزنامه اعتماد در دیدت هم قرار نمی گیره  مشکل ما چیه؟

چند ساله با اسم ومشخصات کاملا معلوم ! داریم این وبلاگ رو می نویسیم و مجمع وبلاگ نویسان مسلمان رو می گردونیم . شما لا اقل یه سرچی چیزی می کردی اینجوری آبروت نره . لا اقل برای اینکه کمی بهت کمک بشه این لینک رو می دم بخونی.

حالا ما که نه ادعای ادبیاتمون میشه نه ظنز ونه هنر ببین با این حضرات مدعی هنر وادبیات ناب و متخصصانه چه کرده ایم که کار این بنده ی خدا به اینجا کشیده ! بعد هم می گوید عدم رعایت قواعد نگارشی به گردن صاحب وبلاگ پاسداران !

خب وقتی نمی دونی که در وبلاگستان خیلی این قواعد کلیدی نیست و فضای وبلاگ تابع برخی پارامترهای دیگر است ، دیگه ما چه گناهی کرده ایم ؟ :) حالا مثلا شما یا روزنامه اعتماد چیچی تشریف دارید که حالا ما خیلی قواعدی رو به خودمون در نوشتن پیرامون شماها تحمیل کنیم ؟

حالا یک موقع است آدم می خواهد برای مرکز تحقیقات استراتژیک نهاد ریاست جمهوری بنویسد ، یا برای رجانیوز یادداست روز یا مقاله ای بدهد ، یک چیزی. شما مورچه ات چیست که فانسقه ببندند .

گناه دویوم ! ما این بوده که ایشون نمی دونسته که این طنز مربوطه ی ما ، برای خوشایند چه کسی نوشته شده ! خب بگذارید مشکل ایشون رو حل کنیم : واسه خوشایند خوننده ی وبلاگ :) حله ؟ :)

گناه سیم ! ما چی بوده ؟ گناه سیم ما این بوده که گفتیم وحید برای ما ماجرا رو اس ام اس کرده ! بابا عجب گناه و ذنب لا یغفری ! ببین گناه من سنگین تره . ما دو تا ارتباط حضوری با هم هم داریم ! خیلی دیگه پرونده و گناه من سنگین شد :))

پی نوشت :

بیخود نیست این روزنامه های دوم خردادی هر چندوقت یکبار پنچر میشن . چنین راننده هایی چنین رانندگیهایی هم بدنبال داره :))